لیبی چه در عهد پادشاهی و چه در دوران جمهوری، در میان کشورهای عربی از جایگاه خاص و موقعیت ویژه ای برخوردار بود.
در دوران پادشاهی خاندان سنوسی، وضع لیبی مبهم و پیچیده بود. سنوسی در اصل یک مشرب صوفیانه است که پیروان آن در جنگ استقلال در برابر ایتالیا و بریتانیا، جنگیدند و پس از استقلال، خاندان سنوسی قدرت را به دست گرفتند. در دوران پادشاهی خاندان سنوسی، کشور لیبی، گاهی به منظومه کشورهای عربی که در فلک جمال ناصر میچرخید، نزدیک میشد و گاهی به کشورهای عربی سنتی مخالف جمال ناصر.
پس از کودتای سبتامبر ۱۹۷۹ توسط معمر القذافی، به سبب سیاستهای جنجالی و پر سرو صدای قذافی و نظریات عجیب و غریب وی، نام لیبی در صحنه بین المللی برسر زبانها افتاد.
قذافی با سیاستها و دست اندازیهایی خود در کشورهای عربی و آفریقایی و حتی در برخی از کشورهای اروپایی، ثروت و اموال لیبی را بر باد داد و مشکلاتی را برای خود به وجود آورد که آخرینش ماجرای « لوکربی » بود. قذافی احداث یک « رود بزرگ » را برای رفع کمبود آب در لیبی آغاز کرد، اما بعد از خرج پولهای زیاد، نتوانست آن را به سر برساند.
قذافی خود را وارث جمال الناصر و امانتدار ناسیونالیزم عربی می دانست. او این مقوله را همیشه تکرار میکرد و میگفت از زبان شخص ناصر این را شنیده است. به گفته قذافی ناصر همواره به انقلاب لیبی افتخار میکرد و به خاطر کمکهای مادی و معنویای که به ناصر کرده بود، ناصر احساس میکرده که با روی کار آمدن قذافی، خداوند شکست ۱۹۶۷ در برابر اسرائیل و فروریزی جمهوری متحد عربی در ۱۹۶۱ را برایش جبران کرده است. از شانس خوب، قذافی مدت زیادی با ناصر تعامل نکرد و در کمتر از یک سال پس از انقلاب قذافی، ناصر در گذشت.
قذافی بعد از آن با بسیاری از زمامداران عرب، برخورد و رویارویی تندی داشت؛ از جمله با رئیس انور السادات، به گونه ای سختی در گیر شد و تبلیغات زیاد و دروغینی بر ضد وی راه انداخت. تا جایی که سادات قذافی را « دیوانه لیبی» لقب داده بود.
قذافی ۴۰ سال با خشونت و استبداد بر لیبی حکومت کرد. او در این مدت ملت لیبی را به گروگان گرفته، ثروت و داراییهای لیبی و پول حاصل از نفت را طبق مزاج شخصی اش به مصرف رساند و حیف و میل کرد.
قذافی نه تنها صدای مخالفین را در داخل خفه میکرد، بلکه آنها را در بیرون نیز شکار کرده از بین میبرد. حتی اگر مخالف از نزدیکان و همراهانش هم میبود، برایش فرقی نداشت. ماجرای قتل عمر المحیشی یکی از همراهان نزدیکش در انقلاب، مشهور است؛ قذافی هواپیمای المحیشی را که از مراکش راهی عربستان بود، پایین کرد، سپس عمر المحیشی را در پلکان هواپیما به قتل رساند، تا جزای مخالفت و سرپیچی از دستورات رهبر را در خاک لیبی دریافت کند.
قذافی دارایی لیبی را به گروههای تروریستی در سر تاسر جهان میفرستاد، تا به اعمال خشونت آمیز دست بزنند؛ چنانچه پس از یک مشاجره لفظی با خادم حرمین شریفین ملک عبدالله در یکی از کنفرانسها، برای ترور وی نقشه کشید که به ناکامی انجامید.
قذافی به تب میراثی کردن حکومت نیز دچار شد و پسرش سیف الاسلام را به صحنه آورد و به عنوان میراث دار قدرت پس از خودش، در انظار نمایان کرد.
البته تمام رئیس جمهورانی که خواستند قدرت را میراثی کنند، اعتبار و مشروعیت خود را در میان مالتهایشان از دست دادند؛ زیرا ملتها وصی نمیخواهند، یا پادشاهی آشکار و یا جمهوری قانونی، اما بازی با دو ریسمان و بهره برداری از هر دو نظام، کاری است که ملتها از آن انزجار دارند و جز در سوریه در جای دیگری دوام نیاورده است.
در لیبی، روابط قبیلهای و عشایری نیرومند است. قذافی پس از این که با تدبیر و یا با توسل به سختگیری و خشونت، قبایل و نیروهای داخلی را مهار کرد، جبهه گستردهای را در قاره آفریقا گشود و پول های زیادی را برای آن هزینه کرد که در اثر آن در همه پایتختهای آفریقا، مورد توجه و اهتمام قرار گرفت و چنان نفوذ و نقش پیدا کرد که به یک رقیب سر سخت در برابر قدرتهای منطقهای تبدیل شد و نقش کشورهای مصر، الجزایر، مراکش و جنوب آفریقا را تحت شعاع قرار داد. قذافی پس از تبدیل شدن سازمان وحدت آفریقا، به اتحادیه آفریقا، میدان وسیعی برای مانورها و فعالیتهایش یافت و توانست بسیاری از سیاستها را مطابق به خواست خودش شکل دهد؛ در چاد بجنگد، در سودان و غرب و شرق آفریقا مداخله کند.
هنگامیکه بهار عربی با همه خیر و شرش سر بر آورد، قذافی خود را مصون فکر میکرد و سرنگونی رژیمش را تصورش نمی کرد. او انقلابیون را حقیر شمرده خطاب به آنها گفت: «شما که هستید؟» و از سرنگونی حسنی مبارک انتقاد کرده به مردم مصر گفت: « حسنی مبارک کوشید تا همه چیز را در خدمت شما قرار دهد، گویی به خاطر شما گدایی میکرد، حال، چرا بر ضد این چنین مردی شوره اید؟ »
اما اشتهای نیروهای اروپایی به خاطر لیبی باز شده بود، چه سرکوزی که پول زیادی در مبارزات انتخاباتی اش از قذافی دریافت کرده بود و چه رهبران ایتالیا که در مناسبتهای مختلف، قذافی جیبهاشان را پر میکرد.
همچنانکه شاعر فقید تونسی ابوالقاسم شابی گفته است: « آنگاه که ملتها بخواهند زنده شوند، به طور قطع شب روز خواهد شد و زنجیرها خواهد شکست.» سر انجام، قذافی به گونه فجیع و درد آور سرنگون و کشته شد. من از جمله کسانی هستم که گمان میکنم کشته شدن وی با این سرعت به دست انقلابیها، با مداخله اروپاییها صورت گرفته است، تا در صورت زنده ماندن، پروندههایی را باز نکند که آنها را و به ویژه سارکوزی را رسوا کند.
اکنون میراث بجای مانده از قذافی، کشوری است غرق در آشوب و اضطراب که بر اساس خواهشات شرق و غرب، به چند پاره تقسیم شده و هر پارهای به جهتی وابسته است. افزون بر آن، لیبی به پاتوق پر جاذبهای برای تجمع گروههای تروریستی مانند داعش و امثال آن، مبدل شده است. گذشته از این که سازمان اخوان المسلمین در مصر، اکنون گمشده خود را در سرزمین لیبی که هزاران کیلومتر مرز مشترک با مصر دارد، یافته است تا از آنجا اقدام به عملیات تروریستی در خاک مصر کند.
حال، در پرتو آنچه یاد آوری کردیم، چند نقطه را قابل تذکر میدانیم:
اول: ملتها برای فهم فرایند اصلاحات و گذار مسالمت آمیز از یک مرحله به مرحله دیگر، نیازمند برنامه ریزی و آمادگی هستند، ورنه در چنگال آشوب و هرج و مرج گرفتار آمده به هدف آسانی برای مداخله بیگانگان تبدیل خواهند شد. همچنان اگر انقلابها درعقب خود یک سازمان سیاسی با تجربه و دارای برنامه منظم اقتصادی و اندیشه تحول اجتماعی نداشته باشند، همچون گمشدهای در صحرا به بیراهه خواهند رفت.
دوم: اگر زمامداری یک فرد مدت دراز و برای دهها سال تدوام پیدا کند، واکنش ملتها عادلانه نخواهد بود، بلکه تودهها همه چیز دوران او را سیاه و استبدادی ارزیابی خواهند کرد. این اصل در لیبی پس از قذافی و در سایر کشورهای از این دست، صادق است.
سوم: در حالی که لیبی از لحاظ داخلی گرفتار اختلافات و چند پارگی بوده و دارای چندین حکومت و چندین پارلمان میباشد، کشورهای همسایه، به ویژه مصر، الجزایر و تونس با کشورهای اروپایی کرانه مدیترانه دخیل در امور لیبی، به ویژه فرانسه و بریتانیا، تا هنوز به توافقی در باره حل مشکل لیبی، دست نیافته اند. ژنرال حفتر تلاش کرد تا به کمک شخص ترامپ، کاری کند و کمک مصر را هم با خود داشت، اما تا هنوز راه حلی در افق لیبی پدیدار نیست و آینده لیبی همچون گذشته، مبهم و نامعلوم به نظر میآید.
تردیدی نیست که بهار عربی، به عنوان کتابی تلقی می شود که اگر مورد کاوش و بررسی قرار گیرد، می تواند حقایق پنهان و ابعاد امورجهان عرب را آشکار کند.
© IndependentArabia